کهن الگوها با تکرار شدن در زندگی نسل های پی در پی، بر روان ما نقش بسته اند و در رویاها و خیالپردازیهای ما آشکار می شوند. قهرمان، مادر، کودک، خدا، مرگ، قدرت، و پیر فرزانه از جمله کهن الگوهایی هستند که یونگ مطرح کرد. تعدادی از این کهن الگوها کامل تر از دیگران رشد کرده اند. این کهن الگوهای اصلی عبارتند از پرسونا، آنیما و آنیموس، سایه و خود.
کهن الگوها بخشی از ضمیر ناهشیار هستند که در تمامی افراد، در تمام کشورها و فرهنگهای مختلف و همچنین در طول دورانهای مختلف وجود داشتهاند. کهن الگوها در واقع همان اساطیری هستند که یونگ در فرهنگهای مختلف با آنها آشنا شد و متوجه شد که در تمامی فرهنگها حضور دارند. از نظر یونگ کهن الگوها ذاتی، جهانی و ارثی هستند به این معنا که همه ما بدون احتیاج به یادگیری، آنها را در ذهن داریم و عملکرد آنها به سازماندهی برخی تجارب در ذهن فرد کمک میکند.
چهار ارکیتایپ اصلی یونگ
پرسونا: به نقابی اشاره دارد که هنرپیشه بر چهره می زند تا نقش های یا ظواهر گوناگونی را برای تماشاچیان نمایش دهد. در واقع نقابی است که به چهره می زنیم تا خود را متفاوت با آنچه هستیم، نشان دهیم. پرسونا می تواند مفید یا مضر باشد. ممکن است ما به جای اینکه صرفا نقش بازی کنیم، به آن نقش تبدیل شویم. در نتیجه، جنبه های دیگر شخصیت رشد پیدا نمی کند. امکان دارد که ایگو Ego(ایگو(ego)، مرکز هشیاری، بخشی از روان است که با درک کردن، تفکر، احساس کردن و یادآوری ارتباط دارد. خود آگاهی ما از خودمان است و مسئول انجان دادن فعالیتهای عادی در زمان بیداری است. خود به صورت گزینشی عمل میکند و فقط بخشی از محرکهایی را که با آنها روبرو همی شویم، در آگاهی هشیار می پذیرد.) به جای همانند سازی با ماهیت واقعی فرد، با پرسونا همانند سازی کند که در این صورت، حالت معروف به تورم پرسونا ایجاد خواهد شد. خواه کسی نقشی را بازی کند یا آن نقش را باور کند، خود را فریب می دهد. در مورد اول این فرد دیگران را فریب می دهد و در مورد دوم خودش را فریب می دهد.
کلینیک باور مثبت
بدود دیدگاه