کلینیک روانشناسی باور مثبت

کلینیک باور مثبت


کهن الگوی خود (self archetype) بیانگر یکپارچگی، انسجام و هماهنگی کل شخصیت است. این کهن الگو، منسجم کردن و متعادل ساختن تمام اجزای شخصیت را شامل می شود. در کهن الگوی خود، فرایندهای هشیار و ناهشیار همگون می شوند، طوری که خود Self که کانون شخصیت است، از خود ego به نقطه تعادل بین نیروهای متضاد هشیار و ناهشیار جابجا می شود. در نتیجه مواد موجود در ناهشیار از آن پس تاثیر بیشتری بر شخصیت خواهند داشت. تحقق کامل خود در آینده صورت می گیرد. این یک هدف است، چیزی که برای آن تلاش می شود، اما به ندرت به دست می آید. خود self به عنوان نیروی برانگیزنده به جای اینکه از پشت به ما فشار وارد کند ( تجربیات گذشته) از جلو ما را می کشاند. تا وقتی نظام های دیگر روان رشد نکرده باشند، خود self نمی تواند نمایان شود. این در حدود میانسالی روی می دهد. تحقق یافتن خود مستلزم داشتن هدف ها و برنامه هایی برای آینده و شناختن دقیق توانایی های خویش است. چون پرورش خود self بدون خود آگاهی امکان پذیر نیست، این دشوارترین فرایندی است که در زندگی با آن روبرو هستیم و به استقامت، فراست و خرد نیاز دارد.

خود (متفاوت از مفهوم ایگو در روان تحلیل‌گری)، کهن الگویی است که می‌تواند بخش‌های مختلف شخصیت را در کنار یکدیگر قرار داده و مجموعه واحد و یکپارچه‌ای را ایجاد کند. به اعتقاد یونگ، نهایتا با ادغام هشیار و ناهشیار و جنبه‌های متضاد آن‌ها در کنار یکدیگر، خود ایجاد می‌شود.

کلینیک روانشناسی باور مثبت

کلینیک باور مثبت

یونگ معتقد بود هر کسی از گرایش فطری برای پیش رفتن به سمت رشد و کمال برخوردار است که او این گرایش فطری را خود نامید. خود که از همه کهن الگوها جامعه تر است، کهن الگوی کهن الگوهاست. زیرا سایر کهن الگوها را کنار هم قرار می دهد و آنها را در فرآیند خود پرورانی یکپارچه می کند . این کهن الگو مانند کهن الگوهای دیگر، از عناصر هشیار و ناهشیار شخصی برخوردار است، اما عمدتاً به وسیله تصورات ناهشیار جمعی شکل می گیرد.
خود به عنوان یک کهن الگو، به صورت نمادین، با عقاید کمال و یکپارچگی فرد نشان داده می شود، اما نماد نهایی آن ماندالا است که به صورت یک دایره داخل مربع، مربع داخل دایره، با هر شکل هم مرکز دیگر نشان داده می شود. خود بیانگر تلاش های ناهشیار جمعی برای وحدت، تعادل، و یکپارچگی است. خود (self) تصورات ناهشیار شخصی و جمعی را شامل می شود، بنابراین نباید self را با خود (ego) قاطی کرد که فقط بیانگر هشیاری است. با اینکه خود هیچ وقت به طور کامل متعادل نمی شود، اما هر کسی در ناهشیار جمعی، مفهومی از خود کامل و یکپارچه دارد. ماندلا خود کامل و یکپارچه دارد. ماندالا خود کامل ، کهن الگوی نظم، وحدت، و کلیت را نشان می دهد. از آنجایی که خود پرورانی مستلزم کامل بودن و یکپارچگی است، با همان نماد کمال نشان داده می شود که گاهی بر ربوبیت دلالت دارد. خود در ناهشیار جمعی به صورت شخصیت ایده آل ظاهر می شود و گاهی شکل عیسی مسیح، بودا، کریشنا، و سایر شخصیت های پرستیدنی است. یونگ شواهدی از کهن الگوی خود را در نمادهای ماندالایی پیدا کرد که در رویاها و خیال پردازی های افراد معاصر یافت شده اند که خوشان هرگز از معنی آنها آگاه نبوده است. افراد در طول تاریخ ماندالاهای بی شماری تولید کرده اند بدون اینکه به اهمیت آن پی برده باشند.
یونگ معتقد بود بیماران روان پریش دقیقا در زمانی که دستخوش یک دوره اختلال روان پریشی حاد می شوند، تعداد زیادی نقش مایه های ماندالاهای را در رویاهایشان تجربه می کنند و این تجربه دلیل بر آن است که این افراد برای نظم و تعادل تلاش می کنند. انگار که نماد ناهشیار نظم، در جلوه هشیار اختلال، تعادل ایجاد می کند.

بدود دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *